تشکل مستقل معلمان: حقی گرفتنی! تاملی بر یک نوشته و طرح چند نکته

بهمن پرتوی – معلم

       مطلبی با عنوان” تشکل یابی مستقل، حقی که دیده نمی شودبه قلم جعفر ابراهیمی – در وبسایت حقوق معلم و کارگر- منتشر شده است که از چند جهت حائز اهمیت و تاکید است.

نخست اینکه در آن نوشته به درستی به دفاعیات مقطعی و کاسبکارانه برخی نمایندگان مجلس از مطالبات معلمان اشاره شده و دوم اینکه در خلال متن، نگارنده بر این نکته بسیار حیاتی و مهم که تشکل های معلمان باید از هر جناح سیاسی مستقل باشند تاکید میکند(نقل به مضمون).

ابراهیمی در عنوان و در متن نوشته اش از مفهوم-عنوان تشکل یابی مستقل و تشکل مستقل سخن رانده است.
در این یاداشت کوتاه قصد دارم با استقبال از رویکرد نوشته ی ج.ابراهیمی، نکاتی چند را بر مطلب فوق الذکر افزوده و مطالبی ضروری را در باب ضروت مطلق تایید بر تشکل یابی مستقل بیان کنم.
1- تاکید بر استقلال تشکل های صنفی از هر دسته و جناح سیاسی حکومتی و نیز از هر دولت و از هر کارفرما مهم ترین اصلی است که حین فعالیت صنفی-اجتماعی باید در دستور کار فعالین اجتماعی-صنفی قرار بگیرد.

جناح های سیاسی معمولا میل دارند نیروی اجتماعی موثری چون معلمان را به نوعی به دنبالچه ی منافع سیاسی خود بدل کنند تا در بزنگاه های سیاسی بتوانند از موجودیت و اثر آن به نفع جریان سیاسی خود بهره ببرند. اساسا آن منافعی که ما برای خود حق میدانیم و به واقع حق ماست، برای بالادستی ها منافع خودشان محسوب میشود. متشکل میشویم که این حق را کسب کنیم، آنها در قدرتند، قانون وضع میکنند و تعقیب قضایی میکنند که ما موفق نشویم. این بحث، ساده اما جدی است. منافع ! چگونه میشود تشکلی برای کسب منافعمان ایجاد کنیم که مستقل نباشد و به همانهایی وابسته باشد که با آنها در کلنجاریم برای گرفتن حق مان؟!
2-استقلال تشکل های اجتماعی-صنفی تنها از بعد عملکرد حقوقی و سیاسی و اجتماعی نیست؛ بلکه همچنین استقلال مالی این تشکل ها مساله ای بسیار مهم است. حتا حمایت مالی از یک تشکل، برای کمک به روند فعالیت و نیز کمک به فعالان گرفتار شده در مشکلات قضایی-اقتصادی باید با تکیه بر منابع مالی همان تشکل واعضای آن باشد.

کمک مالی از هر دولت و هر کارفرما و هر گروه سیاسی نه تنها به مرور بلکه در کوتاه مدت نیز، حرکت و جهت فعالیت های تشکل های مستقل را در راستای منویات و منافع کمک کننده شکل میدهد.
3- نکته ی بسیار مهم دیگر در نوشته ی جعفر ابراهیمی آوردن نام ” تشکل مستقل” است. دعوا بر سر نام نیست.باید دید چرا این مفهوم یک مفهوم ضرورت حیاتی در روند فعالیت مستقل صنف و اجتماعی ماست. بیایید بنا به فرض، نام نهادهای صنفی مستقل معلمان را اتحادیه یا سندیکا بگذاریم.

حال سوال این است که فرقش با کانون یا انجمن در چیست؟ هیچ ! مادامی که تنها اسامی فرق داشته باشند تفاوتی در کار نیست؛ مگر اینکه اعضا همزمان با اتخاد یک نام و عنوان، رویکرد متناسب با ان را نیز در عمل به کار بندند.نام ظرف الزما شکل دهنده ی مظروف و محتوا نیست. اگر چه این بدین معنی نیست که هر نام و عنوانی میتواند درست باشد.

اکنون بحث این نیست که خوب است نام کانون یا انجمن ها را به چیز دیگری تغییر داد اما خوب است هنگام بحث و معرفی موضوعات(مانند مطلب مورد بحث) همزمان با نام بردن از نام حقوقی تشکل هایمان از عنوانی که نشان دهنده ی محتوای حرکت ماست نیز یاد شود. به عبارتی خوب است که از عنوانی که ناظر بر مفهوم استقلال است یعنی تشکل مستقل نام برد و البته بلافاصله افزود مثلا کانون، انجمن( به عنوان مصادیق تشکل مستقل).

از سویی در صورت تبلیغ و ترویج نام و مفهوم تشکل مستقل و ارائه و تبیین معنای آن برای بدنه ی تشکل هایمان به نوعی از استقلال مان از هر دسته ی سیاسی نیز تاکید کرده ایم. نیز استقلال مالی و حقوقی و تشکیلاتی.
نکته ی مهم دیگر در تایید الزام تبلیغ مفهوم ِ تشکل مستقل برای کانون و انجمن ها این است که ممکن است برخی با نیت خوب و برای تمایز بخشیدن حرکتشان از حرکت های وابسته به دولت، به ما بگویند یکی از هدف های ما این است که به سوی تشکیل اتحادیه یا سندیکا حرکت کنیم. آن وقت این سوال بزرگ پیش میآید که آیا در حال حاضر تشکل هایی با این نام در جاهای دیگر دنیا الزاما مستقلند؟ غالبا خیر.

با در نظر گرفتن سوابق درخشان مبارزات اجتماعی و قاعدتا نتیجه ای که از این مبارزات میبایست گرفته میشد که یکی از شکل های آن نوع تشکل های موجود همچون سندیکا ست به نظر میرسد عملکرد این نهاد ها در مقیاس تاریخ و سابقه ی اجتماعی آن جوامع در واقع عقب گردی بزرگ است.

سندیکاها حالا به به طور مفهوم داری به بازیچه ی کارفرمایان بدل شده و حتا منطبق بر سنت های سوسیال دموکراسی درغرب و در همان چهارچوب سه جانبه گرایی هم مدافع مطالبات و خواسته های بدنه ی خود نیستند. به همین دلیل است که ریزش بسیاری در این نهاد های انجام گرفته و روسا ی این سندیکاها( و اتحادیه ها ) اکنون به نوعی دچار اشرافیت نمایندگی-کارگری شده و دیگر منافع بدنه برایشان مهم نیست.

نمایندگانی که با هواپیمای خصوصی جابجا میشوند و از منشا حق عضویت اعضا مبالغ هنگفتی را برای دستمزد خود و برای تشکیلات عظیم بوروکراتیک خود صرف میکنند. از زد و بند های آنها با دولت ها و کارفرماها هم میشود در فرصتی مناسب تر مثال آورد.

باری این ها گفته شد تا بگوییم بهتر است با نامیدن تشکل هامان با نام سندیکا، راه باز کن این سنت های ضد بدنه نشویم.
ناگفته نماند که باز بحث صرفا مخالفت با یک نام نیست. بلکه باید به خاطر داشت وقتی از یک نوع تشکل صحبت میکنیم هشیار باشیم که تاریخچه و رویکرد و محتوا و عملکرد آنرا مد نظر داشته باشیم.

اکنون در ایران چند سندیکای کارگری تشکیل شده که مادامی که از جنبه ی سلبی برای تمایز با شوراهای اسلامی کار و خانه کار و برای دفاع مستقل از مطالبات کارگران حرکت میکنند و در جنبه ی ایجابی، تاکیدشان بر استقلال از دولت و کارفرماست میتوان آنها را مورد تایید قرار داد اما آنها نیز لازم است مد نظر داشته باشند که آن سنت سندیکایی و اتحادیه ای موجود در سطح جهان که مبتنی بر سه جانبه گرایی و سازش با سرمایه داری است بر روند کارشان اثر نگذارد.

در نتیجه باید گفت تاکید بر تشکل مستقل و تشکل یابی مستقل بسیار مهم است؛ نه تنها در عناوین و نام، بلکه در دمیدن این رویکرد به مثابه جانی در کالبد تشکل هایی که قصد دارند مطالبات بدنه را پیگیری کنند؛ از سویی تاکید اعضا و بدنه بر این رویکرد نیز متضمن شکل گیری و تثبیت این رویکرد در سطوح مختلف تشکل است.

خلاصه اینکه باید بر این مساله اهتمام ورزید که در نامیدن و بحث، خوب است دایما همزمان با آوردن اسم تشکل هامان عنوان-مفهوم ” تشکل مستقل” را نیز تکرار کرد و توضیح داد و برایش کوشید. بدین ترتیب لازم است که ما در کنار تقویت کانون و انجمن ها از آنان انتظار افزایش هر درجه بیشتر در راتای تشکل یابی مستقل داشته باشیم. ما لازم است با آنها به عنوان ” تشکل های مستقل” از دولت و کارفرما ، مواجهه داشته باشیم و برای هر درجه بیشتر این استقلال نیز بکوشیم.
4- در پایان نوشته ی آقای ابراهیمی، ایشان به درستی اشاره میکند که دولت و مجلس از سرکوب تشکل های معلمین آگاهند و ایشان از حق تشکل یابی مستقل به عنوان یک حق بدیهی نام میبرد.

عنوان مطلب ایشان هم میگوید این حقی است که دیده نمیشود و به عبارتی این حق توسط حاکمیت برای معلمان رعایت نمیشود. من اضافه میکنم که این حق را به ما تقدیم نمیکنند و ما خود باید آنرا در مسیر تلاش جمعی مان کسب کنیم. این حق، منافعی برای ما میآورد که با منافع آنها یکی نیست.

آنها خوب میدانند که ما از این حق محرومیم، مساله این است که ما را مسلح به این حق نمیخواهند ! این حق را ما باید خودمان به نیروی خودمان کسب کنیم. به دست آوردن این حق تنها با تلاش جمعی و مبارزه ی خود ما امکان پذیر است. هیچ دولت و مجلسی منافع گروهی و طبقاتی خود را در همراهی با معلمان و تشکل های مستقل نمیبیند؛ در نتیجه صحیح تر است که از این حق(حق تشکل یابی مستقل) به عنوان حقی گرفتنی نام بریم.
5- دولت ایران خود را پایبند به مقاوله های بنیادین سازمان جهانی کار میداند و هر ساله در اجلاس جهانی این سازمان گزارشی تهیه میکند و سوگند میخورد که مقاوله نامه های بنیادین این سازمان را زیر پا نگذاشته است و تشکل های و فعالین مستقل در ایران از آزادی فعالیت برخوردارند .

از مهم ترین این مقاوله نامه های بنیادین، دو مقاوله نامه ای است که بر حق تشکل و حق فعالیت صنفی مستقل و الزام مصونیت فعالین صنفی مستقل تاکید دارد.(مقاوله نامه های 87 و 98 )
نکته ی قابل ذکر این است که تشکل های صنفی معلمان اعم از کانون و یا انجمن صنفی در تمام مراحل خود باید بدون نظارت و دخالت دولت و سازمان ها و یا ادارات آموزش و پرورش و یا هر نهاد دولتی و قضایی دیگری بنا شدود، فعالیت کرده و ادامه ی حیات دهند. هر گونه تایید صلاحیت و نظارت بر انتخابات و مجمع عمومی و جلسات و هرگونه نظارت بر فعالیت و امثالهم مشخصا بر خلاف مقاوله نامه های بنیادین سازمان جهانی کار و نیز خلاف قانون اساسی است.

حال باید دید، تشکل های ما تا چه حد از این نظارت ها و اعمال فشارها چه در بعد استقرار و تاسیس و چه در بعد فعالیت، از دولت مستقلند؟ باید برای افزودن درجه ی هر چه بیشتر ِاین استقلال تلاش کرد.
البته باید گفت سازمان جهانی کار نیز در خدمت کارگران ( و تشکل های صنفی مستقل مانند تشکل های معلمان ) نیست. اما ما میتوانیم از وجود مقاوله نامه های مذکور در فعالیت هامان و در توضیح حق مان مبنی بر آزادی ایجاد تشکل مستقل بهره ببریم. نیز به همین ترتیب و منجمله از همین منظر است که میتوان بر لزوم آزادی فعالین صنفی تاکید کرد.
2/10/1394